مقدمه: زندهبودن شماری از اعضای بدن فرد فوتشده بهدليل مرگ مغزی، شايد خانواده وی را در پذيرش فوت و گذار از مرحله انکار سوگ دچار مشکل نمايد. از اين رو پژوهش حاضر با هدف مقايسه افسردگی در دو گروه بستگان افراد دچار مرگ مغزی (اهداکننده و غيراهداکننده اعضا) و شاخصهای رضايتمندی آنها از نظام درمانی انجام شد.
روش: اين پژوهش از نوع توصيفی– مقطعی است، آزمودنیها، بستگان درجه اول افراد فوت شده مرگ مغزی بودند. 54 نفر از 27 خانواده اهداکننده و 104 نفر از 58 خانواده غير اهداکننده به روش نمونهگيری در دسترس در پژوهش شرکت کردند. اين افراد يکی از بستگان درجه اول خود را طی سالهای 1380 و 1381 در استان تهران، به دنبال مرگ مغزی از دست داده بودند. برای گردآوری دادهها پرسشنامه ويژگیهای جمعيتشناختی و پرسشنامه افسردگی بک بهکار برده شد. دادهها بهکمک روش های آمار توصيفی تحليل گرديدند.
يافتهها: در 4/20% افراد خانوادههای اهداکننده و 3/17% افراد خانوادههای غير اهداکننده افسردگی ديده شد اما تفاوت اين دو از نظر آماری معنیدار نبود. مقايسه ميزان افسردگی والدين اهداکننده و والدين غيراهداکننده همچنين همسران و فرزندان دو گروه تفاوت معنیدار نشان نداد، ليکن بستگان اهداکننده، پديده اهدای اعضا را در کاهش غم از دست دادن متوفی در 66% موارد کاملاً و در 32% موارد تا اندازهای مؤثر میدانند.
نتيجهگيری: اهداکنندگی بر ميزان افسردگی بعدی و سير سوگواری بستگان فوتشدگان مرگ مغزی تأثيری ندارد.
Abstract
Introduction: The fact that some of the organs of a brain dead patient are still living, might make it difficult for the patient’s family to shift from denial to the acceptance of the patient’s death. Therefore, the present study was carried out to compare depression between two groups of fa-milies of brain dead patients (namely donor and non-donor) and the degree of their satisfac-tion of the medical organization.
Method: This is a descriptive-cross sectional study. The subjects consisted of first-degree rela- tives of brain dead patients. Fifty four subjects from 27 donor families and 104 subjects from 58 non-donor families were selected using the counting method. These subjects had lost at least one of their first-degree relatives because of brain death, between the years 1380 and 1384 in the
Results: Depression was present in 20.4% of donor and 17.3% of non-donor families but the di- fference was not statistically significant. The comparison of the degree of depression between the families of donor patients and the non-donor patients as well as their spouses and children also did not show any significant difference. Nevertheless, 66% and 32% of the donor relatives con- sidered ‘organ donation’ to be completely effective and effective to some degree in overcoming grief, respectively.
Conclusion: Organ donation does not have an effect on the degree of later depression and the course of grief in the relatives of brain dead patients.