摘要:در تاريخ 15/7/91 نوشتهای تحت عنوان "جای خالی آموزش فن بيان در دورههای تربيت معلم و دبير" را در يکی از روزنامهها [کيهان] به چاپ رساندم. جالب آن که نشريه [رشد] وابسته به وزارت آموزش و پرورش، پرداختن به موضوع آن نوشتار را در اولويت خود ندانست؛ هرچند که بعدها نوشته منتشر شده در روزنامه، در يکی از سايتهای وابسته به آموزش و پرورش (شورای عالی آموزش و پرورش) نمايه شد. از آنجا که کيفيت بيان اهميت بسياری در آموزش دارد، نوشتار ياد شده را با حذف و اضافه و در نظر گرفتن جامعه هدف (اساتيد دانشگاه علوم پزشکی)، ارائه مینمايم. با اين اميد که تکرار و اشاره به اهميت موضوع در تمامی سطوح آموزشی، توجه برنامهريزان و دستاندرکاران را به خود معطوف نمايد. روش سخنرانی در نظامهای آموزشی، سابقهای طولانی دارد(1). با وجود روشهای مختلف آموزشی، هنوز روش سخنرانی مرسومترين روش آموزشی در اکثر دانشگاههاست(2). يادگيری به روش سخنرانی برای همه در برههای از زمان اجتنابناپذير است؛ زيرا وسيله مناسبی برای ارائه اطلاعات پايه و انتقال علوم تجربی و حتی در برخی شرايط، مناسبترين روش تدريس است(3). نگاهی به نظام آموزشی کشور ما نيز نشان میدهد که روش تدريس غالب، روش سخنرانی است. هيچ يک از روشهای تدريس فی نفسه خوب يا بد نيستند، بلکه نحوه و شرايط استفاده از آنها است که باعث تقويت و ضعفشان میشود(2). يکی از مسائل مهم در استفاده از روش تدريس سخنرانی، توجه به "کيفيت بيان" است. اين، نکتهای پذيرفته شده است که اگر مدرسی با معلومات بسيار بالا در زمينه تحصيلی خود، قادر به انتقال مناسب مطالب نباشد؛ به عنوان يک مدرس اثربخش در نظر گرفته نخواهد شد. البته اين موضوع هم صادق است که با گذشت زمان و افزايش سابقه تدريس و البته تکرار مطالب و در نتيجه "تسلط ناخودآگاه"، کيفيت ارائه مطالب و "بيان" بهبود میيابد. اما بايد به ياد داشت امروزه فن بيان را يک علم قلمداد میکنند و در ارتباط با آن کتب بسياری به چاپ رسيده است. بنابراين به نظر نمیرسد که صرف افزايش سابقه، باعث افزايش علمی و البته عملی در حد ايدهآل "مهارتهای بيانی" مدرس گردد، زيرا وی از ابتدا با اصول اين علم آشنا نشده است. اما سؤال اين است که تا زمان رسيدن به همان بهبود تجربی، ناخودآگاه و شايد ناکافی کيفيت بيان، دانشجويانی که در کلاس درس چنين اساتيدی حاضرند، چه وضعيتی دارند؟ آيا بايد عدهای را "قربانی طبيعی" اين مسأله بدانيم و به عنوان يک پديده طبيعی، چشم بر روی آن ببنديم؟ نگاهی به کتب روش تدريسی که در دانشگاهها تدريس میگردند نشان میدهد که در اين کتب صرفاً به معرفی روشهای تدريس، بيان نظری نحوه اجرا و مزايا و معايب آنها پرداخته میشود؛ و البته از يک کتاب نيز جز بيان صحيح تئوریها انتظاری نمیرود. بیشک وظيفه دانشگاهها هم اين نيست که صرفاً تئوریهای روش تدريس را در قالب واحد درسی ارائه نمايند و معلم و مدرس را روانه نظام آموزشی نموده تا در آنجا ضمن کسب تجربه عملی به وظيفه آموزشی خود نيز بپردازد؛ هرچند بايد اين را هم اضافه کرد که آموزش عالی مسؤول تجربهاندوزی نيست. نکته اينجاست که اکثر اعضای هيأتعلمی دانشگاههای علوم پزشکی به جز بعضی از رشتهها در طول دوره تحصيلات خود همين چند واحد تئوری روش تدريس را نيز نمیگذرانند؛ و آشنايی اين اساتيد با روشهای تدريس به صورت علمی و البته تئوری، تنها در قالب شرکت در کارگاههای يک يا چند روزه ويژه اساتيد است که توسط دانشگاه برگزار میگردد. هر چند همانگونه که گفته شد، تنها مطالعه و تدريس تئوریهای روشهای تدريس و به ويژه اشارهای چند صفحهای به روش سخنرانی، نمیتواند راه حل مناسبی برای آموزش اثربخش باشد. اما با اين وجود به نظر میرسد که در ارتباط با اساتيد دانشگاههای علوم پزشکی، در گام اول میبايست در برنامه آموزشی دوره دستياری يا دکترای تخصصی (در رشتههای مرتبط با علوم پزشکی)، درس دو يا سه واحدی روش تدريس در نظر گرفته شود تا در ارتباط با تئوریهای تدريس و آموزش، آشنايی مقدماتی را به دست آورند. به هر حال فرصتی که در طول يک ترم برای تدريس يک درس وجود دارد، از طريق برگزاری يک کارگاه و انتقال مطالب به صورت خلاصه و فشرده به دست نمیآيد. به ويژه اين که متأسفانه به نظر نمیرسد که "احساس نياز" چندانی برای اين مطالب وجود داشته باشد. حال آن که ارائه يک درس در قالب برنامه آموزشی، البته به صورت جدی و نه به صورت يک درس بی ارزش و نامرتبط، علاوه بر در اختيار قرار دادن فرصت مناسب، میتواند اين احساس نياز را در فراگيران ايجاد نمايد. اما در ارتباط با فن بيان، به نظر میرسد که طرح اين سؤال خالی از لطف نباشد که آيا بهتر نيست دانشگاهها واحد درسی ديگری تحت عنوان "آموزش فن بيان" به برنامه درسی خود اضافه نمايند تا لااقل مدرسان آينده با ابتدايیترين نياز سخنرانی، يعنی تکنيکهای بيان شيوا آشنا گردند و بتوانند در کلاسهای درسشان مؤثرتر و کارآمدتر باشند؟ در واقع اين امر به حدی فراموش شده و يا بی اهميت قلمداد گرديده است که حتی دورههای کوتاه مدت آموزشی هم برای آن در نظر گرفته نمیشود. يکی از راهکارهايی که تا زمان رسيدن به مرحله احساس نياز در مسؤولين برنامهريز میتوان پيشنهاد داد اين است که دانشگاهها در طول دوره تحصيل دانشجويان مقاطع تکميلی که بعدها شانس ورود به عرصه آموزش را دارند، سلسله دورههای کوتاه مدت آموزش عملی را داشته باشند تا در قالب يک فرايند آموزشی برنامهريزی شده هدفمند در طول تحصيل با مفاهيم و اهميت فن بيان آشنا گرديده و البته آن را در عمل آموخته و در آينده در امر آموزش به کار ببرند. مجموع حرفها، کلمهها و کلا بافت ادبی جملات به مثابه جلد و جامه رويين گفتار است که نسبت به زيبايی، نظم و دقت در انتخاب آنها، موجب ترغيب شنونده به شنيدن آن میشود و مفاهيم را به سرعت بر دلش مینشاند(4). شناخت هجاها و آواها و استفاده مناسب از آنها به "شنيده شدن استاد" که همانا هدف سخنرانی است، کمک میکند و بيان نامناسب يک سخنران (استاد) سبب قطع ارتباطش با شنونده (دانشجو) میگردد و بدين ترتيب انتقالی که بر پايه سخنرانی بنا گرديده دچار مشکل شده و به درستی صورت نمیپذيرد و کيفيت تدريس و يادگيری کاهش میيابد. پارهای از مباحث مرتبط با فن بيان در کتب روش تدريس و در قالب مراحل سخنرانی ذکر شدهاند؛ اما هدف اين نوشتار تأکيد بر اهميت آن بخش از مباحث مرتبط با فن بيان است که در عرصه سينما، تئاتر و گويندگی مطرح و تدريس میگردند. زيرا به نظر نويسنده جای خالی آموزش اين تکنيکها به اساتيد و معلمان که مهمترين سخنرانان جامعه هستند احساس میشود. مدرس وظيفه انتقال مهمترين مفاهيم را به مهمترين شنوندگان جامعه بر عهده دارد. آگاهی از مباحثی همچون تن، ارتفاع و حجم صدا و شناخت هجاها و آواها و کاربرد و توجه به آنها در عرصه تدريس سبب خواهد شد تا مدرس همچون بازيگری که در صحنه تئاتر با رعايت تکنيکهای بيان، بيننده را مسحور خود مینمايد، سبب به وجد آمدن دانشجو و دريافت بهتر مطالب توسط او گردد. بايد به فکر افزايش کيفيت سخنرانیها در کلاس درس بود و اين تنها از طريق آموزش تئوری روش تدريس سخنرانی در قالب چند صفحه از يک کتاب روش تدريس امکانپذير نيست. معلم بازيگر صحنه آموزش است. در اين صحنه معلمی موفقتر است که آگاهی و دانش بيشتری داشته باشد و بتواند آنچه را که میداند با بيانی شيوا و اثرگذار به مخاطبش ارائه نمايد.