摘要:مقدمه: بررسی و شناخت نيازهای آموزشی پيشنياز يک سيستم آموزشی موفق است معمولاً اين اقدام اولين گام در برنامهريزی آموزشی و در واقع نخستين عامل ايجاد و تضمين اثربخشی برنامههای آموزش و بهسازی نيروهای ماهر و متخصص است. در نظام بهداشت و درمان کشور اولين رده نيروی انسانی در صف مقدم ارايه مراقبتهای بهداشتی درمانی در روستاها بهورزان هستند، لذا نياز به تعيين اولويت برای برنامهريزی و اجرای دورهها مورد نياز آموزشی برای اين رده احساس میشد. روشها: اين پژوهش يک مطالعه توصيفی(نيازسنجی) در جمعيت 1621 نفری از بهورزان شاغل در خانههای بهداشت، مديران و مربيان مراکز آموزش بهورزی شهرستان و کارشناسان ستاد شبکههای بهداشت و درمان شهرستان و استان اصفهان به روش سرشماری است که در آن دادهها با استفاده از الگوها و تکنيکهای توافقسنجی گردآوری شد. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه با سؤالات باز است که روايی آن از طريق مشورت با متخصصين تأييد و پايايی آن از طريق دو نيمه کردن و محاسبه آلفا کرونباخ 76 درصد به دست آمد. نتايج: بيشترين اولويت نياز آموزش مورد توافق در شبکهها از ديدگاه گروه هدف به ترتيب مربوط به: آموزش سلامت و مهارتهای زندگی، بيماریهای غيرواگير، بيماریهای واگير، تغذيه و دارو، بهداشت محيط، بهداشت حرفهای، بهداشت دهان و دندان بوده است. نتيجهگيری: بين نظرات کارشناسان ستادی، مربيان و بهورزان در مورد نيازهای آموزشی بهورزان توافق زيادی ديده نمیشود، اين موضوع میتواند ناشی از ضعف در همکاری درونبخشی و کار تيمی در شبکهها باشد که نتوانسته است ديدگاه مشترکی را در بين اين سه گروه ايجاد نمايد و ازطرفی ساختار شبکه به گونهای است که نظرات آموزشگيرندگان (بهورزان)، ناظرين (کارشناسان شبکه) و مربيان بهورزی (آموزشدهندگان) در برنامهريزی و آموزش بهورزان لحاظ نمیشود و هرچه شبکه از نظر تعداد واحدها و کارشناسان و مربيان و بهورزان بزرگتر باشد اختلاف نظر بيشتر است.
其他摘要:Introduction: Community needs are constantly changing and identifying training needs required for a successful education system is often the first step in planning training courses which indeed ensures effectiveness of training programs. In Iran's health system , Behvarzan are at the forefront of health care provision; therefore, a need for setting priorities for planning and implementing necessary training courses for this group was felt. Methods: This is a descriptive study on a population of 1621 health care providers(behvars), managers, instructors, and experts working in Isfahan health networks. Sampling method wash census. Data collection was done using consensus model. A questionnaire with open-ended questions was used for collecting data. The reliability was confirmed by experts and the validity was confirmed through Cronbach's alpha (76%). Results: The highest priority training needs were identified in these fields: health and life skills, non-communicable diseases, communicable diseases, nutrition and medicine, environmental health, occupational health, oral health care. Conclusion: There was not much consensus among experts, instructors and health care providers(behvars)about training needs of health care workers. This could be due to low intra-organizational interactions. Also the network structure is so that the views of training recipients (workers), observers (network experts) health care providers, and teachers (instructors)are not taken into account for the planning of training courses. Vastness of the health network could also be another explanation.