摘要:مقدمه: آموزش مؤثر در دوران بارداری میتواند نقش بسزايی در کاهش بيماریها و عوارض، و در نتيجه، ارتقای سلامت مادران داشته باشد. هدف از اين مطالعه، بررسی تأثير آموزش گروهی (توسط مدل آموزشی استاندارد) بر روی آگاهی، نگرش و عملکرد مادران باردار بود. روشها: اين مطالعه از نوع مداخله در عرصه بود که بر روی 60 زن باردار با سن بارداری بين 6 تا 8 هفته صورت گرفت. نمونهها به صورت تصادفی به دو گروه تقسيم شدند. يک گروه تحت آموزش، طبق پروتکل تهيه شده در واحد سلامت مادران مرکز بهداشت استان اصفهان قرار گرفت و گروه شاهد، آموزشهای معمول دوران بارداری را دريافت نمودند. در پروتکل آموزش گروهی مادران باردار، آموزش با توجه به نيازهای سه ماهههای مختلف بارداری برای 14 جلسه طراحی و طرح درسها آماده گرديده بود. ابزار پرسشگری پرسشنامه بود. نتايج: آگاهی در سه ماهه دوم و سوم بطور معنیداری در گروه مورد مداخله بيشتر از گروه شاهد بود و در سه ماهه اول نيز تمايل به معنیداری را نشان میداد. اما برنامه آموزشی بر روی نگرش مادران هيچ تأثيری نداشت و نگرش در گروه مداخله و گروه شاهد هيچ تفاوتی با هم نشان نداد. برخلاف آن، آموزش تأثير بسيار خوبی بر عملکرد مادران داشت بطوری که حد اختلاف معنیداری بين گروه شاهد در هر يک از سه ماهه ديده شد. نتيجهگيری: با توجه به ويژگیهای خاص مدل آموزش، چنان که طرح به عنوان يک مداخله مستمر در کليه مراکز بهداشتی- درمانی اجرا شود، میتواند در بهبود کيفی و کمی مراقبتهای بارداری اثرگذار باشد.
其他摘要:Introduction: Effective prenatal education may play an important role in decreasing diseases and morbidity and therefore promoting mother's health. The aim of this study was to examine the effect of group education (by a standard teaching model) on knowledge, attitude and practice of pregnant mothers. Methods: This study was a field trial which was performed on 60 pregnant women in their 6th to 8th gesta-tional age. Samples were divided into two groups randomly. The experiment group was instructed using the standard protocol developed by maternal health unit of Isfahan Provincial Health Center and the control group received the routine prenatal instructions. In the standard protocol, the educational needs during the first, second and third trimesters of pregnancy were determined and 14 training sessions with prepared lesson plans were designed. The data were gathered by a questionnaire. Results: Mother's knowledge in second and third trimester was significantly higher in intervention group compared to the control group. Also, it was almost significant in the first trimester. But, the educational program had no effect on mothers' attitude and no difference between the attitude of the two groups of intervention and control was observed. In contrast, the education had a positive effect on mothers' practice and a significant difference was revealed between the practices of the two groups. Conclusion: Considering the special features of this educational model, implementing this program as a continuous intervention in all health care centers could improve the quality of prenatal care.